بانویی که یک نفر و نصفی بود
به گزارش بهمن ملک جهان خانم ملقب به مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه، اشرف الملوک معروف به فخرالدوله نوه مظفرالدین شاه، تاج الملوک ملقب به ام الخاقان مادر محمدعلی شاه همچون زنان بزرگ و موثر خاندان قاجار بودند که طی دوره حکومت ۱۴۳ ساله این سلسله از خود بر جا گذاشتند اما این اشرف الملوک فخرالدوله بود که رابط خاندان قاجار و پهلوی بود. رضا شاه در توصیف او اظهار داشت: «قاجاریه یک مرد و نیم داشت، مردش فخرالدوله و نیم مردش آغامحمدخان بود.»
به گزارش بهمن به نقل از ایسنا، امروز دهم مهر ماه یک صد و سی و نهمین سالروز تولد اشرف الملوک فخرالدوله یکی از سرشناس ترین زنان سلسله قاجار در سال ۱۲۶۲ است.
فخرالدوله کیست؟
اشرف الملوک فخرالدوله در نخستین ماه از پاییز سال ۱۲۶۲ در تبریز به دنیا آمد. او نهمین دختر مظفرالدین شاه بود. مادرش اشرف ملک خانمِ سرورالسلطنه ملقب به حضرت علیا، دومین همسر عقدی مظفرالدین شاه و دختر فیروز میرزا ملقب به نصرت الدوله، نوه فتحعلی شاه قاجار بود.
حضرت علیا دو خواهر و یک برادر به اسامی ملک تاج خانم ملقب به نجم السلطنه، ماه سما خانم ملقب به عصمت السلطنه و عبدالحسین میرزا داشت که همگی اسم فامیل فرمانفرما را داشتند.
فخرالدوله در سن ۶- ۷ سالگی برای آموختن خواندن و نوشتن و قرائت قرآن به مکتبخانه تبریز فرستاده شد. وی در سال ۱۲۷۶ با همین سواد به خانه بخت رفت.
ازدواجی شگفت انگیز
ماجرای اشرف الملوک از این قرار بود که نجم السطلنه در بدو تولد خواهرزاده اش، به رسم قدیم، عقد دختر خاله و پسر خاله را در آسموون بست و اشرف الملوک و محمد را برای هم نشوون کرد و اگر این ازدواج سر می گرفت، اشرف الملوک فخرالدوله همسر یکی از زیرکترین و باهوش ترین سیاسمداران عصر پهلوی به نام محمد مصدق می شد.
ملک تاج خانم نجم السلطنه که موافقت شفاهی خواهر و شوهرخاله پادشاهش را گرفته بود با پا پیش گذاشتن میرزا علی خان امین الدوله، صدراعظم زیرک مظفرالدین شاه و سماجت او بر این وصلت، کینه خواهر را به دل گرفت و برای همیشه از خواهرش رنجید.
روال خواستگاری و جلب رضایت خانواده دختر در این ازدواج اندکی با سایر خواستگاریهای مرسوم آن روزگار متفاوت بود.
تاریخچه
دوره پادشاهی مظفرالدین شاه با ترور پدرش ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۲۷۵ شروع شد. وی در سال اول سلطنت، میرزا علی اصغر خان اتابک ملقب به امین الملک و امین السلطان را به صدراعظمی خود برگزید، اما چند ماه پس از این انتصاب به دلیل بالا گرفتن نارضایتی مردم و روحانیون داخلی به علت گرایش اتابک به برخی دول غربی، بی تمایلی انگلیسی ها به ادامه صدارت او و احتیاج فراوان شاه به پول و ناتوانی اتابک در تهیه آن، به دستور شاه از مقام صدارت عزل شد.
بعد از این عزل، کشور برای مدت کوتاهی بدون صدراعظم ماند. مظفرالدین شاه در این زمان اداره کشور را به علیقلی خان هدایت ملقب به مخبرالدوله، موسس مسجد و تکیه عزاداری هدایت در خیابان جمهوری، عبدالحسین میرزا فرمانفرما وزیر جنگ و برادر اشرف الملوک فخرالدوله و میرزا محسن تبریزی وزیر خارجه ملقب به مشیرالدوله و معتمدالملک و دوست صمیمی میرزا علی خان امین الدوله سپرد.
اما اداره کشور به این شیوه بیش از چهار ماه دوام نیاورد. مخبرالدوله به علت دخالت های فرمانفرما، استعفا داد و مظفرالدین شاه برای سامان دادن به شرایط سیاسی و مالی کشور میرزا علی خان امین الدوله را اواخر سال ۱۲۷۵ از تبریز به تهران فراخواند. ابتدا او را رئیس الوزرا، مدتی وزیر اعظم و سرانجام صدراعظم کرد.
میرزا علی خان امین الدوله در طول دو سال صدراعظمیِ مظفرالدین شاه دریافت که از رهگذر وصلت با خاندان شاه می تواند به وضع مادی و موقعیت سیاسی خود استواری بیشتری دهد و به منافع بیشتری برسد. بنابراین دختر صمیمی ترین دوست خود یعنی دختر میرزا محسن خان مشیرالدوله را قربانی خواسته خود کرد. او اشرف الملوک فخرالدوله، دختر پادشاه را برای پسرش خواستگاری کرد و برای راضی کردن پسرش برای تن دادن به این وصلت الزامی او را ۴۰ ساعت بی آب و غذا در اتاقی حبس کرد تا پسرش محسن مجبور به طلاق همسر تازه عروسش شد.
از جانب دیگر، میرزا علی خان برای از میدان به در کردن نجم السلطنه، به معتمدالحَرمِ خواجه باشی رشوه سنگینی داد تا او نظر سرورالسلطنه، مادر فخرالدوله را متوجه پسرش، محسن کند.
او بالاخره موفق به طلاق دادن دخترِ صمیمی ترین دوستش که کمتر از چند ماه قبل به ازدواج پسرش درآورده بود، شد. میرزا علی خان با عقد اشرف الملوک فخرالدوله با پسرش محسن برای همیشه وجه بدی بین رقبای سیاسی و دوستانِ سیاستمدارش پیدا کرد.
با آنکه سواد فخرالدولهِ ۱۴ ساله در سطح مکتبخانه بود، اما سطح هوش و ذکات او را کسی چون میرزاعلی خان امین الدوله درک کرد. او که خود سیاستمداری تیزهوش و زیرک بود در ساعات بیکاری، با حوصله زیاد و بصورت مستمر، عروس جدیدش را با مسائل اجتماعی و سیاسی روز آشنا می کرد حتی با وی در این مسائل به مباحثه می پرداخت و اهتمام می کرد حس کنجکاوی فخرالدوله جوان در این امور را برانگیزد.
علت وقت گذاشتن زیاد میرزا علی خان با عروسش، کاستی های شخصیتی پسرش محسن و از مرگ دو فرزند دیگرش بود. او با شناختی که از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران عصر مظفرالدین شاه داشت و از خصوصیات منحصر به فرد عروسش پیدا کرده بود به خوبی می دانست تنها فردی که می تواند نجات بخش نام امین الدوله در لحظات بحرانی باشد، اشرف الملوک فخرالدوله است.
فخرالدوله صاحب ۹ فرزند به اسامی حسین، غلامحسین، محمود، علی، محمد، احمد، ابوالقاسم، رضا و معصومه شد.
میرزا علی خان کیست؟
دوره صدارت میرزا علی خان امین الدوله دو سال طول کشید. او و تعدادی از اعضای کابینه اش به انگلیس تمایل داشتند. صدراعظم برای بهبود شرایط مالی دربار و کشور ابوالقاسم خان قراگوزلو ملقب به ناصرالملک را که به انگلیس گرایش داشت را به وزارت مالیه انتخاب کرد.
امین الدوله علاوه بر این اقدام با منصوب کردن ژوزف نوز مشهور به مسیو نوز به وزارت کل گمرکات کشور، وضعیت گمرکات کشور را سر و سامان داد و سبب افزایش سه برابری درآمد گمرک شد.
روس ها امین الدوله و وزرایش چندان خوشبین نبودند اما چون او اقدامی مقابل منافع روسها نداشت، سیاست صبر و انتظار را نسبت به میرزا علی خان در پیش گرفتند.
از طرفی امین الدوله انتظار همکاری کامل دولت انگلستان را داشت و امیدوار به حل مشکلات مالی کشور با مساعدت انگلیسی ها بود اما به علت صدور فتوای میرزای شیرازی بزرگ در خصوص ممنوعیت استفاده از توتون و تنباکو، امتیاز قرارداد انحصاری تولید و صادرات تنباکو که در دوره ناصرالدین شاه به فردی به نام رژی واگذار شده بود، کنسل شد و دولت انگلستان با درخواست وام یک میلیون لیره ای امین الدوله موافقت نکرد.
سپس او درصدد استقراض ۵۰ هزار لیره انگلیس از بانک شاهنشاهی برآمد اما این بانک نیز به علت کنترل انگلیسی ها از اعطای این وام به امین الدوله خودداری کرد.
از جانب دیگر تعدادی از علما و روحانیون کشور از او خواستند تا آصف الدوله حاکم خراسان و احمد خان علاء الدوله حاکم خوزستان را به علت ظلم زیاد به مردم برکنار کند اما میرزا علی خان زیر بار نرفت. مخالفت صدراعظم با خواست علما سبب نارضایتی روحانیون و علما از او شد.
از طرفی میرزا اسماعیل خان امین الملک، برادر کوچکتر میرزا علی اصغر خان اتابک، نخستین صدراعظم مظفرالدین شاه، که از طرف میرزا علی خان امین الدوله به ریاست خزانه، گمرک و امور مالی کشور منصوب شده بود، در تهران ضد میرزا علی خان کارشکنی می کرد.
مجموعه اتفاقات فوق به اضافه دشمنی میرزا علی اصغر خان اتابک و میرزا محسن مشیرالدوله دوست قدیمی زخم خورده اش، سبب شکست سیاست امین الدوله شد. او پیش از برکنار شدن توسط مظفرالدین شاه خود در اواخر خرداد ۱۲۷۷ استعفا داد.
زنی در قامت چند مرد
پس از استعفای امین الدوله، مظفرالدین شاه، میرزا محسن خان مشیرالدوله را رئیس الوزرا کرد. این انتصاب بیم آنرا داد که جان صدراعظم معزول به خطر بیفتد. از این جا به بعد بود که ترسها و پیش بینی های میرزا علی خان امین الدوله یکی بعد از دیگری عینیت پیدا کرد و عروسش را که برای همین روزها تربیت کرده بود، وارد کارزار سیاسی کرد.
وی برای فرار از حوادث پیش بینی نشده بعدی، بعد از استعفا به سفر حج رفت و پس از مراجعت به ایران همراهِ پسرش محسن به سمت کشتزارهای لشته نشاء رشت حرکت کرد.
دل شوره ها و نگرانی های فخرالدوله از سرنوشت نامعلوم پدر شوهر و شوهرش موجب شد او، خودرا سپر این پدر و پسر کند.
علی امینی، نوه میرزاعلی خان و نخست وزیر محمدرضا شاه در کتاب خاطراتش از قول مادرش نوشت: «روز پس از حرکت پدرشوهر و شوهرم از اندرون شاه، به من خبر دادند که احتمال می رود که شوهر و پدرشوهر شما را از قزوین به اردبیل ببرند و جانشان در معرض خطر باشد. با شنیدن این اخبار، بلافاصله به قزوین حرکت کردم و شبانه وارد آنجا شدم. پدرشوهر و شوهرم، از این ورود ناگهانی من تعجب کردند، ولی ابراز مطالبی که شنیده بودم نکردم. فقط گفتم که من مصمم هستم تا رشت با شما بیایم و بعد مراجعت خواهم کرد. فردای آن روز، قاصدی از تهران رسید که به امر شاه باید فخرالدوله به تهران مراجعت کند.»
وی افزود: «من زیر بار نرفتم و به همین جهت اقامت ما چند روز در قزوین طول کشید و قاصدهای مختلفی آمدند و مأیوسانه برمی گشتند کار بجای رسید که معتمدالحرمِ خواجه باشی به قزوین فرستاده شد و مادرم را تهدید کرده بود که شاه فرموده اند، اگر اطاعت نکنید و مراجعت نفرمایید، مأمورم به زور شما را برگردانم. مادرم به این تهدید تن در نداد و حتی خواجه باشی را تهدید کرده بود که با کتک و پس گردنی بیرونت می کنم. بالاخره دربار تسلیم شد و مادرم به اتفاق تبعید شدگان به رشت رفت و در املاک خودش در لشته نشاء ساکن شد.»
اما چرا بر عکس پدر، اثر چندانی از میرزا محسن امین الدوله به ویژه بعد از کودتای رضا خان مقابل احمدشاه قاجار دیده نمی شود؟
پاسخ این پرسش در ارتکاب یک اشتباه بزرگ و یک اتفاق بد نهفته است. این دو سبب شد میرزا محسن خان به تدریج از فعالیت های سیاسی و اقتصادی کناره گیری کند و وکالت اموال و دارایی هایش را به فخرالدوله واگذار کند.
اشتباه اول میرزا محسن، در واقعه به توپ بستن مجلس به دست قزاق های روس رقم خورد. محسن خان امین الدوله در دوران مشروطه از وابستگان محمدعلی شاه قاجار و روسیه تزاری محسوب می شد. با پناه گرفتن تعدادی از آزادیخواهان و مجاهدان مشروطه خواه همچون میرزا ابراهیم آقا تبریزی، نماینده دور اول مجلس شورای ملی در پارک امین الدوله، میرزا محسن خان مکان اختفای آنان را لو داد و سبب کشته شدن و دستگیری آنان شد.
اتفاق دوم، دستگیری و زندانی شدن به دست انقلابیون جنگلی بود. او در مسافرت به لشته نشای رشت توسط جنگلی ها دستگیر شد و همین موضوع سبب گسترش سوء ظن همکاری با جنگلیها بین منتقدان و دشمنان پدرش شد. این اشتباه و اتفاق سبب کناره گیری و خانه نشینی میرزا محسن از قدرت شد.
علی امینی در کتاب خاطراتش از قول مادرش، نوشت: «بالاخره این پیشامدها سبب شد که پدرم خودرا در میدان مبارزات ناتوان دید و اداره امور زندگی را به مادرم سپرد و خود در گوشه انزوا و عزلت، بقیه عمر را سپری نمود. مادرم نقل کرد وقتی تصمیم به دخول در مبارزه سیاسی را گرفتم، پیش مستوفی الممالک رفتم و گفتم که در اثر ضعف حکومت و نداشتن دادرس، برای حفظ حقوق و نجات زندگی خود و بچه هایم، ناگزیرم وارد کشمکش شوم و چون یک نفر زن هستم، دشمنان از هیچگونه تهمت و افترا و حملات ناجوانمردانه کوتاهی نخواهند کرد ولی من با توکل به خداوند متعال و ایمان به حقانیت خودم، از هیچ چیز باک ندارم و با اطمینان به پیروزی، در این جنجال وارد می شوم.»
سیاستمداری سیاس
او بعد از واقعه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به دست رضا خانِ میرپنج برای فرار از دست غضب شاهانه، بست نشینی در جوار مرقد حضرت معصومه را برگزید و از تبریز به قم مهاجرت کرد.
یک روز پس از این مهاجرت احضاریه ای مربوط به املاک لشته نشاء به دست فخرالدوله رسید. احضاریه را عبدالکریم خان اکبر معروف به میرزا کریم خان رشتی و برادرش عبدالحسین خان اکبر معروف به معزالسلطان و سردار محیی برایش فرستادند. فخرالدوله نیز با وجود مخالفت همسرش میرزا محسن خان، برای اعاده دادرسی به دادگستری تهران رفت و با سردار سپه ملاقات کرد و موفق شد نظر مساعد شاه را برای حفظ املاک پدریش جلب نماید.
رضاخان با دیدن فخرالدوله و شجاعت و شهامتش، او را اینگونه توصیف کرد: «قاجاریه یک مرد و نیم داشت، مردش فخرالدوله و نیم مردش آغامحمدخان بود.»
نقشِ مصلح
از آن به بعد، اشرف الملوک فخرالدوله نقش واسط بین سلسله قاجاریه و رضاخان را ایفا کرد. اطلاع دقیق این شاهدخت قجری و عمه احمدشاه قاجار از وضعیت زمانه و روحیات غیرسیاسی نوه برادرزاده اش، سبب شد او نقش مراقب و نجات دهنده را بین خاندان قاجار و پهلوی ایفا کند تا ایل قاجار از هرگونه لطمه و گزندی از ناحیه رضا شاه در امان بماند.
دکتر علی امینی در کتاب خاطراتش نوشت: «اوایل سلطنت رضاشاه، روزی از دربار خبر دادند که شاه می خواهد به دیدن مادرم بیاید. مادرم فوراَ دستور داد وسایل پذیرایی را آماده کنند و مبل ها را طوری ترتیب دهند که رضاشاه پایین تر از مادر می نشست. در ضمن دستور داد لنگه در ورودی باغ را هم ببندند که رضاشاه نتواند با کالسکه و با اتومبیل خودش وارد باغ شود و ناچار مقداری راه را پیاده تا عمارت طی نماید. مرا هم که بچه ۱۰-۱۲ ساله ای بودم، دم در فرستاد که از شاه استقبال کنم. رضاشاه همراه من تا داخل عمارت آمد ولی روی مبل ننشست و همانطور که قدم می زد آغاز به صحبت کرد و قدمزنان به داخل باغ برگشت. مادرم هم ناچار به دنبال او روان شد.
وی در باغ روی کُنده درختی نشست. در آنجا بود که منظور اصلی خودرا از آمدن به دیدن مادرم بیان کرد و اظهار داشت: «فخرالدوله شنیده ام که شاهزاده های قاجار هنوز در گوشه و کنار بر ضد من تحریک می کنند آنها خیال می کنند من تاج را از سر احمدشاه برداشته ام. آمده ام به شما بگویم که این شاهزاده ها را جمع کنید و به آنها بگویید دست از این کارها بردارند وگرنه آنها را معدوم خواهم کرد.» رضاشاه بعد از گفتن این حرف از جای خود بلند شد و ضمن خداحافظی به مادرم اظهار داشت: «چون برای شما احترام قائلم خواستم این مطالب را قبلا به شما گفته باشم وگرنه از میان بردن این تحریکات برای من کار آسانی است.»
وقتی رضاشاه رفت، مادرم شاهزاده های قاجار را خبر کرد که فردای آن روز همه در خانه ما جمع بشوند. فردای آن روز در جمع آنان اظهار داشت: «کاری است گذشته و رضاشاه بر تخت نشسته و مقاومت در مقابل او بی فایده است بعلاوه این شخصی که من می شناسم، ملایمت و گذشت سرش نمی گردد و اگر تمکین نکنیم، دودمان ما را به باد خواهد داد پس بهتر است دست از پا خطا نکنیم و کنار بنشینیم.»
مشی خانوادگی و اجتماعی
اشرف الملوک فخرالدوله، بانویی پر جذبه، دیندار و دوستدار دوده بود و پیشرفت های زندگیش را ناشی از توجهات حضرت باریتعالی و دوده عصمت و طهارت می دانست. او برای گرفتن حاجتهایش به اماکن متبرکه و زیارتی دوده در عتبات عالیات، مشهد و قم به کرات سفر کرد.
فخرالدوله در پشتیبانی از خانواده های بی بضاعت و ایتام، تامین جهیزیه دختران و در اختیار گذاشتن سرمایه اولیه راه اندازی کسب و کار پسران جوان پیش قدم بود. او حتی شرایط درس خواندن و درنوردیدن مدارج علمی برای جوانان مستعد را مهیا می کرد. شب های جمعه در محل پارک فخرالدوله در مجاورت منزل ایشان – واقع در خیابان شهید مشکی فعلی – و مسجدی که به اسم پدرشوهرش ساخته و امین الدوله نام گذاشته بود، برای خورانیدن فقرا و ایتام دیگهای پلو و خورشت بار می گذاشت.
این شاهدخت قجری بسیار حسابگر بود. کلیه مخارج منزل، هزینه درس خواندن و خرید کت و شوار و لباس ۹ فرزندش را طبق ضابطه خاصی انجام می داد. او هر سه ماه یک دفعه به فرزندانش مقرری پرداخت می کرد مشروط به این که صورتحساب مقرری خودرا امضا می کردند و تحویل مادر می دادند. پرداخت مقرری به فرزندان تا آخر عمر فخرالدوله ادامه داشت.
در خاطرات علی امینی، وزیر دارایی در دولت کودتای تیمسار فضل اللّٰه زاهدی آماده است: «برای گرفتن مقرری ماهانه خود نزد مادر رفتم. با کمال تعجب دیدم بابت حقوق سه ماهه فقط ۲۰۰۰ تومان واریز شده چون علت تقلیل آنرا پرسیدم، مادرم اظهار داشت: «یکی از مأمورین مالیه، ۶۰۰۰ تومان از مستأجرین من رشوه گرفت، من آن پول را به مستأجر پس دادم و گفتم از حقوق تو که وزیر مالیه هستی کسر کنند تا بهتر بفهمی مردم از دست مأموران جناب آقای وزیر چه می کشند.»
تاسیسات فخرالدوله
فخرالدوله علاوه بر مسجد، چندین مدرسه و بیمارستان را در اراضی خود ساخت و وقف کرد. او برای اسکان مریضان دارای ناتوانی جسمی و حرکتی آسایشگاه معلولان کهریزک را در املاک خود ساخت و وقف عام کرد. این شاهدخت قجری با وساطتهایش، از اعدام افراد سرشناس دودمان قاجار جلوگیری کرد.
وی همینطور نخستین مؤسسه تاکسیرانی خصوصی ایران را در تهران پایه گذاری کرد و تاکسی های این موسسه را به رانندههای تاکسی بخشید. فخرالدوله قصد تأسیس یک موسسه بورس ملی در محدوده بانک ملی شعبه فردوسی را هم داشت که به علت برخی موانع، موفق به تاسیس آن نشد.
ساخت کارخانه قند کهریزک، تاسیس مدرسه رشدیه و تاسیس اداره پست به شیوه مدرن و امروزی نیز با تلاش و برنامه ریزیهای او انجام شد.
مرگ پسر و فخرالدوله
فخرالدوله در اواخر عمر گرفتار ضایعه بزرگی شد. او پسر بزرگش حسین را بر اثر یک حادثه از دست داد و بعد از آن از دل و دماغ افتاد. او بیشتر وقتش را در باغ الهیه گذراند و از مراوده با مردم خودداری کرد. وی در آخرین سفر خود به نجف اشرف، آرامگاهی را در این شهر خریداری کرد اما وصیت کرد تا پس از مرگ او را در قبرستان ابن بابویه در شهر ری در مجاورت قبر پسرش حسین به خاک بسپارند.
او ۲۹ ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مقابل دولت دکتر محمد مصدق، در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۳۴ در سن ۷۲ سالگی بر اثر سکته قلبی دار دنیا را ترک کرد.
وصیت وی این بود که هیچ مجلس ختمی برایش برگزار نشود و در عوض مخارج آن صرف امور خیریه شود اما پسرانش به این وصیت مادر عمل نکردند و در مسجد فخرآباد که در پارک امین الدوله ساخته بود، مراسم ختم باشکوهی برگزار کردند و عده زیادی از رجال، شاهزادگان و بزرگان کشور و مردم عادی با حضور در این مراسم یاد او را گرامی داشتند.
منابع:
مجله خواندنیها، شماره ۵۲، سال ۴۰
بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۲، ص۳۶۵
مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر، ج۱، ص۲۸۸، تهران، الهام، ۱۳۶۹
افضل الملک، غلامحسین؛ سعدوندیان، سیروس؛ اتحادیه، منصوره-۱۳۶۱. افضل التواریخ-۱- نشر تاریخ ایران. صص ۴۷ تا ۶۵
خواجه نوری، محمود، تاریخ دیپلماسی ایران، تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۵۲، ص۲۴۴ و ۲۴۵
امین الدوله، میرزا علی خان، خاطرات سیاسی میرزا علی خان امین الدوله، به همت حافظ فرمانفرمائیان، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۴۱، ص۲۵۶
منبع: بهمن