سخنرانی های تاثیرگذار جهان – ۶ وقتی اوباما به آیاتی از قرآن اشاره نمود
باراک اوباما را امکان دارد با صفت های زیادی در جهان بشناسند اما اغلب از او با عنوان اولین رئیس جمهوری سیاه پوست آمریکا یاد می کنند که اتفاقا پدر و پدرخوانده اش هم مسلمان بوده اند گرچه خودش مسیحی است؛ رئیس جمهوری که کوشش کرد یا لااقل نشان می داد که دارد تلاش می کند با استفاده از موقعیت و ریشه های خانوادگی اش، دیوار «اسلام هراسی» و «نژادپرستی» در جهان را تا جایی که می تواند کوتاه کند.
باراک حسین اوباما روز چهارم اوت سال ۱۹۶۱ در هاوایی به دنیا آمد. شروع کارهای اجتماعی و سیاسی او به زمانی بازمی گردد که برای تحصیل به شیکاگو رفت و بعنوان یک فعال اجتماعی برای بهبود شرایط محلات فقیرنشین کوشش کرد. سال ۱۹۹۱ در رشته حقوق از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شد. بعد از فارغ التحصیلی از هاروارد در شیکاگو بعنوان یک وکیل حقوق مدنی آغاز به کار کرد و سپس در دانشگاه شیکاگو حقوق اساسی درس داد و همچنان در زمینه خدمات اجتماعی فعال ماند.
ورود به دنیای وکالت، مسیر اوباما را برای حضور در عرصه سیاست فراهم نمود. او ۸ سال در مجلس سنای ایالتی حضور داشت و بعد از آن به سنای آمریکا راه پیدا کرد. سال ۲۰۰۴ نیز بعنوان سومین آمریکایی آفریقایی تبار برای عضویت در سنا برگزیده شد.
سال ۲۰۰۸ بود که تصمیم گرفت کارهای اجتماعی و سیاسی خودرا به شکل جدی تری در کاخ سفید دنبال کند و در انتخابات ریاست جمهوری همان سال بعنوان نامزد دموکرات ها برگزیده شد. مهم ترین رقیب اوباما، هیلاری کلینتون، سناتور نیویورک و همسر بیل کلینتون، رئیس جمهوری پیشین آمریکا بود. اما در نهایت، ۲۰ ژانویه سال ۲۰۰۹ بعنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا سوگند یاد کرد. او سال ۲۰۱۲ در رقابتی نزدیک با میت رامنی از حزب جمهوری خواه برای دومین بار بعنوان رئیس جمهوری ایالات متحده برگزیده شد.
اوباما که از همان روزهای نخست حضورش در کاخ سفید تلاش می کرد خودش را همراه مسلمانان نشان دهد، در عین حال همیشه بر لزوم مقابله با افراطی های مسلمان تاکید می کرد. یکی از مهم ترین اقدامات وی در عرصه بین الملل در سال ۲۰۱۱ رخ داد که اجازه عملیاتی مخفی در خاک پاکستان را صادر کرد. حاصل عملیات تیم ویژه تفنگداران آمریکایی، کشتن اسامه بن لادن رهبر القاعده بود.
یکی از معروف ترین سخنرانی ها اوباما در امتداد نمایش پشتیبانی از اندیشه های اسلامی که بازخورد جهانی زیادی هم داشت، در سال ۲۰۰۹ با عنوان «آغازی نوین» در دانشگاه الازهر قاهره انجام شد. اوباما در حقیقت با این سخنرانی می خواست به وعده ای که در مبارزات انتخاباتی اش داده بود عمل کند؛ ایراد خطابه ای مهم برای مسلمانان جهان از یکی از پایتخت های کشورهای اسلامی.
او در بخش آغازین سخنرانی خود اظهار می کند: «ما در مقطعی از زمان با یکدیگر دیدار می نماییم که میان ایالات متحده و جهان اسلام تنش وجود دارد؛ تنشی که در تاریخ ریشه دارد و فارغ از سیاست های امروز آمریکاست. در طول قرن ها، رابطه میان اسلام و غرب تلفیقی از همزیستی و در عین حال درگیری و جنگ مذهبی بوده است. در دوران اخیر، سلب حقوق و فرصت های گوناگون از خیلی از مسلمانان نیز به تنش میان دو طرف افزوده است. همین طور تغییرات سریعی که با مدرنیته و جهانی شدن صورت گرفته، باعث شده است که خیلی از مسلمانان گمان کنند غرب دیدگاه خصمانه ای نسبت به سنت های اسلامی دارد. در این میان برخی افراط گرایان از این تنش ها در بخش هایی کوچک اما مهم از جهان اسلام سوء بهره برده اند. حملات ۱۱ سپتامبر و کوشش های مستمر این افراط گرایان برای اعمال خشونت مقابل غیرنظامیان، برخی را به این نتیجه رسانده که اسلام نه فقط با آمریکا و کشورهای غربی بلکه با حقوق بشر نیز خصومت دارد. این امر سبب هراس و عدم اعتماد بیشتر میان دو طرف شده است. این در حالیست که تا زمانی که رابطه ما برمبنای اختلافات تعریف شود، کسانی را تقویت می نماییم که بذر تنفر می پاشند و نه صلح؛ آنهایی که درگیری ایجاد می کنند.»
او با تاکید بر اهمیت صلح میان جهان اسلام و غرب، ادامه می دهد: «من اما برای شروعی جدید میان ایالات متحده و جهان اسلام، آن هم برمبنای علایق و احترام متقابل به اینجا آمده ام؛ آغازی مبتنی بر این حقیقت که آمریکا و اسلام در تقابل نیستند و نیازی به رقابت در میان آنان نیست؛ بلکه دارای تشابهات و اصول مشترکی همچون عدالت و پیشرفت و توجه به شرافت انسان ها هستند. در همین راستا بمنظور حرکت به سمت جلو باید آنچه در قلب هایمان نگاه داشته ایم را صراحتا به زبان بیاوریم. گوش دادن ها باید مستمر باشد تا از یکدیگر بیاموزیم. به یکدیگر احترام بگذاریم و به دنبال زمینه های مشترک باشیم. همانگونه که قرآن کریم به ما گفته «به یاد خدا باش و همیشه راست بگو»، من نیز تلاش می کنم به این گفته عمل کنم و تا اندازه ای که می توانم حقیقت را بگویم.»
اوباما البته به ریشه های مذهبی در خانواده اش هم اشاره می کند: «البته قسمتی از این اعتقاد در تجربه های شخصی ام ریشه دارد. من یک مسیحی هستم و پدرم از خانواده ای است که نسل ها مسلمان بوده اند. در نوجوانی چندین سال در اندونزی زندگی کردم و آوای اذان را در سحرگاه و غروب شنیدم و در دوران جوانی نیز در محله هایی کار کرده ام که بسیاری شرافت و صلح را در آیین های اسلام می شناختند. از طرف دیگر بعنوان دانشجوی تاریخ از منظر تمدن با اسلام آشنا شدم. اسلام بود که در اماکنی چون دانشگاه الازهر مشعل تعلیم و تربیت را برای قرن ها روشن نگه داشت. طاق های باشکوه و مناره های سر به فلک کشیده، اشعار جاویدان و موسیقی های گوش نواز، خطاطی ها و محیط های آرامش بخش را مدیون فرهنگ اسلامی هستیم. این آشنایی و تجربه، راهنمای این اعتقاد من است که مشارکت میان آمریکا و اسلام باید بر پایه واقعیت اسلام باشد و نه جزئی از آن. به همین خاطر هم من بعنوان رئیس جمهوری آمریکا وظیفه خود می دانم که همیشه با تصورات منفی کلیشه ای از اسلام مبارزه کنم.»
اوباما در دفاع از آمریکا نیز توضیح می دهد: «اما همین اصل باید شامل ذهنیت جهان اسلام از آمریکا نیز شود. همانگونه که مسلمانان در یک قالب کلیشه ای نمی گنجند، آمریکا نیز در تصور کلیشه ای یک امپراتوری خودمحور نمی گنجد. ایالات متحده همیشه یکی از بزرگ ترین مظاهر پیشرفت جهان بوده است و ما زاده انقلاب مقابل امپراتوری هستیم. آمریکا کشوری است که بر اساس آرمان آفرینش یکسان بنا شده است و ما قرن ها خون داده و تقلا کرده ایم تا به این کلمات معنا دهیم و به شعار وحدت در عین کثرت، باور داشته باشیم. در مورد اینکه یک آمریکایی آفریقایی تبار بنام باراک حسین اوباما توانسته به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شود، بسیار سخن گفته شده است. اما داستان زندگی من منحصربه فرد نیست. در آمریکا همه رویاها تحقق نیافته اما امکان تحقق رویاها برای کسانی که به این کشور بیایند، وجود دارد و این شامل نزدیک به ۷ میلیون مسلمان آمریکایی نیز می شود که از سطح تحصیلات و درآمدی بالاتر از حد متوسط بهره می برند. علاوه بر این، آزادی در آمریکا از آزادی مذهب تفکیک ناپذیر است. به همین خاطر است که در هر یک از ایالت های ما دست کم یک و جمعا در سراسر آمریکا بیش از ۱۲۰۰ مسجد وجود دارد. به همین دلیل است که دولت ایالات متحده به دادگاه رفت تا از حق زنان و دختران برای حفظ حجابشان دفاع و آنهایی را که می خواستند این حق را بگیرند را تنبیه کند.»
او اسلام را قسمتی از آمریکا عنوان می کند و ادامه می دهد: «من معتقدم که در بطن آمریکا این حقیقت نهفته است که فارغ از نژاد، دین و جایگاه اجتماعی، همه ما آرمان های مشترکی داریم و آن، زیستن در سایه صلح و امنیت است. تجربه های اخیر به ما آموخته که ضعف ساختار مالی در یک کشور، رفاه را در همه جا مخدوش می کند. هنگامی که آنفلوآنزای جدیدی یک انسان را آلوده می کند همه در معرض خطر قرار می گیرند. زمانی که یک کشور به دنبال تسلیحات اتمی است، خطر حمله اتمی برای همه کشورها افزایش می یابد و زمانی که افراط گرایان خشن، رشته کوهی را مرکز فعالیت می نمایند، مردم در آن سوی اقیانوس در مخاطره قرار می گیرند. این است معنای نزدیک شدن جهان در قرن بیست و یکم. این است مسئولیتی که ما بعنوان انسان نسبت به یکدیگر داریم.»
رئیس جمهوری پیشین آمریکا درباره نقش افراط گرایان در ترویج اسلام هراسی هم اظهار می کند: «اولین موضوعی که باید با آن مقابله نماییم افراط گرایی است. قبل تر نیز واضح و روشن گفته ام که آمریکا با اسلام در جنگ نبوده و هیچ وقت نخواهد بود. اما در عین حال برخورد با افراط گرایان خشنی که تهدیدی جدی برای امنیت ما هستند اجتناب ناپذیر است چونکه ما نیز همانند سایر ادیان، کشتن زنان، مردان و کودکان بی گناه را مردود می دانیم. بعنوان مثال شرایط در افغانستان نشان دهنده اهداف آمریکا و ضرورت همکاری است… بیش از ۷ سال پیش، ایالات متحده با حمایت گسترده بین المللی به تعقیب القاعده و طالبان رفت. این مبادرت به انتخاب خود ما نبود بلکه به ضرورت انجام شد. می دانم که هنوز هم ممکنست عده ای حمله ۱۱ سپتامبر را مورد پرسش قرار دهند یا حتی موجه بشمارند اما بگذارید روشن بگوییم القاعده در آن روز تقریباً ۳۰۰۰ نفر را کشت. قربانیان، زنان، مردان و کودکان بی گناه از آمریکا و کشورهای دیگر بودند. اما القاعده بی رحمانه آنها را کشت، مسئولیت حمله را پذیرفت و حتی حالا اراده خودرا برای کشتار جمعی اعلام می کند.»
او در بخش دیگری از صحبت هایش می گوید: «روشن است که هیچ یک از ما نباید این افراط گرایان را تاب بیاورد. آنها در خیلی از کشورها دست به کشتار زده و پیروانی از ادیان مختلف را کشته اند. قرآن کریم می گوید که هر کس بیگناهی را بکشد، بسان آنست که بشریت را کشته و هر کس یک نفر را نجات دهد بسان آنست که بشریت را نجات داده است. دین زیبای بیش از یک میلیارد نفر در جهان از حس تنفر معدودی از مسلمانان بسیار فراتر است.»
اوباما ضمن ارائه توضیحاتی از شرایط حضور نیروهای آمریکا در عراق و وضیعت فلسطین، سری هم به ایران می زند و می گوید: «سومین منشأ تنش و مسئله ای که همه نسبت به آن توجهی یکسان داریم، حق کشورها برای داشتن تسلیحات اتمی و مسئولیت های در رابطه با آنست. این مساله اخیراً موجب تنش میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران شده است… مسلماً این دو کشور، تاریخی پر فراز و نشیب داشته اند و در اواسط جنگ سرد، آمریکا در برکناری دولت ایران که از راه دموکراتیک انتخاب شده بود، نقش داشت. از طرف دیگر از زمان انقلاب اسلامی، ایران نیز در خشونت مقابل نیروهای نظامی و غیرنظامیان آمریکا نقش هایی داشته است. این سابقه بر همه آشکار است. من نیز صراحتاً به رهبران و مردم ایران گفته ام بجای آنکه در گذشته بمانیم، کشور من آماده است به جلو حرکت نماید. حال سؤال این نیست که ایران مخالف چیست، بلکه پرسش اصلی این است که می خواهد چه آینده ای برای خود بسازد.»
او اما باز هم بی توجه به تاکیدات و شفاف سازی های چندین ساله ایران درباره عدم دستیابی به سلاح هسته ای، تکراری و دروغین بودن این جنجال را نادیده می گیرد و می گوید: «به هر حال نادیده گرفتن دهه ها بی اعتمادی دشوار است اما ما با شهامت، درستکاری و عزم پیش خواهیم رفت. موضوعات بسیاری برای گفت و گو میان دو کشور وجود دارد و ما آماده ایم بدون پیش شرط و برمبنای احترام متقابل پیش برویم. اما برای همه آنهایی که نگرانی دارند روشن است که در مورد تسلیحات اتمی به نقطه ای تعیین کننده رسیده ایم. اینجا دیگر فقط منافع آمریکا مطرح نیست بلکه ممانعت از رقابت تسلیحاتی که ممکنست دامن منطقه را هم در بر بگیرد اهمیت دارد… درک می کنم که برخی اعتراض دارند شماری کشورها تسلیحاتی دارند که دیگران ندارند. هیچ کشوری نباید حق انتخاب داشته باشد که کدام کشور تسلیحات داشته باشد و به همین دلیل هم من تعهد آمریکا را به پیگیری تامین جهانی که هیچ کشوری دارای تسلیحات اتمی نباشد، تکرار کردم. هر کشوری همچون ایران باید این حق را داشته باشد که با رعایت مسئولیت هایی که تحت پیمان عدم تولید و گسترش تسلیحات اتمی برعهده دارد، بتواند توان اتمی صلح آمیز باشد. این تعهد در کانون پیمان است و باید برای آنهایی که طبق آن عمل می کنند، حفظ شود.»
یکی دیگر از موضوعات مورد توجه در این سخنرانی اوباما، آزادی دین است که او در این زمینه می گوید: «مردم هر کشوری باید در انتخاب اعتقادات دینی خود برمبنای خواسته فکر، قلب و روح آزاد باشند. چنین تحملی برای پیشرفت دین لازم است اما حالا از جهات مختلف به چالش گرفته شده است. در بین برخی مسلمانان این گرایش دیده شده که اعتقادات خودرا بوسیله ردکردن اعتقادات دیگری، محک می زنند. این در حالیست که تنوع دینی باید حفظ شود. باید در نظر داشته باشیم که آزادی مذهب، همزیستی مردمان را میسر می سازد و باید همیشه راه های حفاظت از این رویکرد را مرور نماییم.»
اوباما همین طور با تاکید بر نقش زنان در جوامع گوناگون، یادآور می شود: «من با نظر برخی در غرب که یک زن محجبه حق کمتری نسبت به سایر زنان دارد، مخالفم. اما معتقدم که اگر به زنی حق تحصیل داده نشود، حق برابری از او سلب شده است. تصادفی هم نیست که در کشورهایی که به زنان امکان تحصیل داده می شود، توان کامیابی بسیار بیشتر است. مساله برابری زنان به هیچ عنوان منحصر به اسلام نیست. در ترکیه، پاکستان، بنگلادش و اندونزی کشورهایی با اکثریت مسلمان دیده ایم که زنی را به رهبری کشور انتخاب نموده اند. در عین حال، مبارزه زنان برای برابری چه در آمریکا و چه در دیگر کشورهای جهان ادامه دارد.»
البته همه این حرف های زیبا را بگذارید کنار شدیدترین تحریم هایی که همین آقا مقابل مردم ایران اعمال کرد؛ مردمی که نه مسلمان افراطی هستند، نه مثل اتباع برخی کشورها در قلب آمریکا عملیات تروریستی انجام داده اند. این تناقض ها در رفتار و گفتار است که تردیدها را نسبت به «اوباما»ها می افزاید.
پی نوشت: در این نوشتار از نسخه سال ۲۰۱۰ کتاب Speeches that Shaped Our World تدوین Chris Abbott که توسط انتشارات Rider در ۳۲۲ صفحه پخش شده، استفاده شده است.
منبع: بهمن