كارشناس یونانی : آمریكا درك درستی از مسائل ایران و خلیج فارس ندارد
به گزارش بهمن پولینو آنیفتو بر این باور است كه نمیتوان نظم امنیتی خلیج فارس را به دور از درك مفاهیم ویژه ای كه به جمعیت، فرهنگ و گذشته تاریخی آن بازمیگردد؛ مورد ارزیابی قرار داد.
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- مریم خرمائی- جواد حیران نیا: خاورمیانه، غرب آسیا و خلیج فارس واژه هایی هستند که با مفاهیم آشنایی چون تمدن اسلامی، امنیت انرژی و البته جنگ عجین شده اند. حتی اگر به گذشته دور هم استناد نکرده و تاریخ معاصر را گواه بگیریم، منطقه همیشه درگیر رقابتی پنهان بوده است که نه تنها ایران و عربستان را رو در روی هم قرار می دهد؛ بلکه اعراب را هم سردرگم کرده و به تنش داخلی وا می دارد. در این میان، سهم خواهی ترکیه هم به پیچیدگی های موجود می افزاید. اینکه در سایه این پیچیدگی ها، دورنمای نظم امنیتی منطقه بخصوص خلیج فارس چه خواهد بود و نوع رابطه تهران- ریاض چه تأثیری بر آن خواهد داشت؛ همچون مسائلی است که خبرنگار مهر در گفتگو با «پولینو آنیفتو» مطرح کرده است.
«آنیفتو» مدیر ارزیابی مخاطرات سیاسی و حقوقی شرکتهای بین المللی است. وی کارشناس حوزه خلیج فارس و مسائل ایران است. وی دکترای خویش را از دانشگاه لنکستر انگلیس دریافت کرده است.
*ایران بر این باور است که نظم امنیتی در خلیج فارس باید از راه کشورهای ساحلی منطقه حاصل شود. بر همین مبنا، ایران طرح هایی نظیر «مجمع گفتگوی منطقه ای» و «ابتکار صلح هرمز» را پیشنهاد داده است. فکر می کنید این گونه طرح ها تا چه اندازه مورد استقبال دیگر کشورهای منطقه قرار خواهد گرفت؟
در طول تاریخ، ایران همواره نگاهی خاص و منحصربه فرد درباره منطقه، تمامیت ارضی و جوامع مسکونی خود و همینطور تغییرات تاریخی و منطقه ای که در همسایگی آن می گذرد، داشته است. این نتیجهی ایران بعنوان کشوری متولد شده از امپراطوری پارسیان است که میراث آشنایی با نقشه اوراسیا، بین النهرین و خاورمیانه را برایش به جا گذاشت.
در روزگار ما، کشورهایی نظیر تاجیکستان و ترکمنستان، جزئیات تاریخی سرزمین و مردمان شان را به مدد شاهنامه و اشعار مولوی، درمی یابند ایران، شعرایش و مورخینش مواردی چون جمعیت منطقه، اصل و نسب و سنت هایشان را توصیف کرده اند. برای مثال، در روزگار ما، کشورهایی نظیر تاجیکستان و ترکمنستان، جزئیات تاریخی سرزمین و مردمان شان را به مدد شاهنامه و اشعار مولوی، درمی یابند. چنین وضعیتی برای همسایگان عرب که حتی از جنبه مذهبی هم باید ایران را به منزله یک فرهنگ، سیاست، روانشناسی قومیتی و حتی رفرنس های قرآنی مطالعه کند؛ قابل پیش بینی نیست. برخی کشورهای عربی به لحاظ تاریخی و متأثر از چالش امروز ایران در خصوص خلوص و اعتبار موجودیت مذهبی اش، به لحاظ امنیتی، خویش را در جایگاه رقابت با این کشور حس می کنند. وقتی از امنیت حرف می زنم، هم از بُعد واقع گرایانه، منظورم دولت ها است وهم به لحاظ ایدئولوژیکی، اشاره ام به خِیل جمعیتی است که موجودیت خویش را به اسلام و قوانین اسلامی گره زده است که نه تنها از منظر خداشناسی بلکه از منظر سیاسی هم به شکلی تفسیر شده است که در خدمت تأمین منافع بیت سعود باشد.
بنابراین، دولت های عرب منطقه خلیج فارس در وهله نخست برداشت هایی از سیاست خارجی ایران دارند که بعداً آنرا به اتحادیه و جهان عرب منتقل می کنند. مشکل اینجا است که حتی آن کشورها هم سیاست واحد و مستقیمی در قبال ایران ندارند و نمی دانند با هرگونه طرحی که از جانب ایران عرضه شود، چه برخوردی داشته باشند. بحرین زمانی یکی از استان های ایران بود، البته تا مارس ۱۹۷۰ که محمد رضا پهلوی طبق مذاکرات محرمانه ای که با انگلیسی ها داشت؛ مالکیت آنرا کنار گذاشته و توافق جدایی را امضا کرد. ایران موفق شد در طول ۸ سال جنگ تحمیلی، حملات صدام حسین را دفع کند و درباره رویداهای ۱۹۸۷، تصمیم صدام در خصوص تهاجم به کویت در سال ۱۹۹۱ و تصمیم جورج دبلیو بوش در خصوص عملیات انتقام جویانه طوفان صحرا و بعدها عدم پشتیبانی از انتفاضه عراقی ها و همینطور حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، راهبرد مشخصی داشت. همه اینها به کشورهای عرب نشان داد که ایران بینشی نسبت به منطقه دارد که نظام های سلطنتی قادر به پذیرش آن نیستند چونکه نمی توانند به ایران شیعهی ضد سلطنت، رخصت دوستی یا تبدیل شدن به دولتی پیشتاز بدهند که ایدئولوژی اش ثبات داخلی و محدودیت های مذهبی شان را تحت تاثیر قرار می دهد.
از سوی دیگر آنها همچنان از اعلام امام خمینی (ره) در خصوص ایجاد یک منطقه اسلامی و منطق حکومت انقلاب اسلامی، بیمناک هستند. به همین دلیل، مصرانه بر این باورم که سلطنت های عربی نمی توانند به هیچ وجه به ایران اعتماد کنند. همانطور که می دانید، در اواخر دهه ۷۰، همه اعراب و همینطور آمریکا انتظار یک انقلاب کمونیستی سرخ را داشتند و ناگهان اسلام نه تنها نوع حکومت، بلکه رژیم و نقشه کل منطقه را تغییر داد. اعراب به اینکه نمی توانند (تحولات ایران را) پیش بینی کنند؛ واقف هستند؛ اما به همان اندازه می دانند که نمی توان از تحولات داخل ایران و مرزهایش پیروی کرد.
محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران از عربستان سعودی برای مشارکت در یک طرح صلح مشترک، دعوت کرد. حسن روحانی رئیس جمهور ایران هم حین صحبت در مجمع عمومی سازمان ملل (مورخ ۲۵/۰۹/۲۰۱۹ به تفصیل از طرح صلح منطقه ای صحبت کرد که آنرا «ابتکار صلح هرمز» یا «ائتلاف امید» نامید حال آنکه ضمن توضیح مواضع منطقه ای و بین المللی ایران، از تقویت یکپارچگی، تفاهم متقابل، همکاری بین کشورهای منطقه، احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، مبارزه با تروریسم و افراط گرایی، تضمین امنیت انرژی، حق آزادی کشتیرانی و جریان آزاد نفت بعنوان اهداف ابتکار صلح هرمز نام برد.
طرح های ایران برای منطقه حتی در بین دانشگاه ها و محافل آکادمیک که وابسته به غرب و اعراب خلیج فارس هستند با استقبال مواجه نشد و این هم از بابت نوع رابطه با آمریکا است و هم به علل ایدئولوژیکی. تا زمانی که ایران راه مبارزه با غرب را در پیش بگیرد و نخواهد از جانب لابی ها و مؤسسات جهانی که شاه نشین های عربی به آنها متکی هستند، کنترل شود؛ پیشنهادهایش هیچگاه راه به جایی نخواهد برد. البته روابط کوتاه مدت ممکنست به وجود بیاید؛ اما نمی تواند کل نقشه ژئوپولیتیکی که از جانب شاه نشین ها حمایت می شود؛ تغییر دهد.
*برمبنای نظریه کانتوری و اشپیگل، وقتی صحبت از خلیج فارس است؛ به دو دسته بندی در منطقه می رسیم که عبارتند از «مرکز» و «پیرامون». طبق این تئوری، در مرکز سیستم تابعه خلیج فارس، کشورهای عضو شورای همکاری را داریم که عرب زبان و سنی مذهب هستند و در پیرامون، ایران قرار دارد که شیعه مذهب و فارسی زبان است. بر اساس این نظریه که بر هویت متمرکز است؛ به نظر پایانی برای درگیری های منطقه نیست (چراکه اصل هویت، دائمی است). به نظر شما، چطور ممکنست که به رغم این هویت های دائمی، صلح بین این کشورها محقق شود؟ آیا اولویت هایی که مسائل هویتی را کم رنگ کند و به صلح ختم شود؛ وجود دا ر د؟
خلیج فارس مخزن سرمایه همه کشورهای ساحلی و بازارهای منطقه است. در هر آنچه که به خلیج فارس مربوط است، منطقه گرایی و جهانی گرایی به چشم می خورد. هر کشور ساحلی طرح های ملی دارد که پیشنیه آن به زمانی باز می گردد که حرفی از پان عربیسم یا راهبرد موسوم به پان خلیج فارسی در بین نبود. در حدفاصل ماه های می تا ژوئن ۲۰۲۰ بود که آمریکا در چالش با ایران، به جای خلیج فارس از واژه (جعلی) خلیج عربی بهره برد حال آنکه دولت های عرب در این امر از واشنگتن پیروی نکردند. از آن گذشته، نام خلیج فارس در کتاب های مورخین یونان باستان ذکر شده است- همان هایی که پارسیان (ایرانیان) را در این منطقه ملاقات کرده و برای آنکه به کشتی ها و نیروی دریایی شان آدرس آنرا بدهند؛ از نام خلیج فارس استفاده کردند.
تئوری کانتوری و اشپیگل واقعاً به این حقیقت اشراف ندارد که سیاست باید مبتنی بر تمامیت ارضی باشد و دانش اجتماعی-فرهنگی منطقه ای و همینطور جغرافیای منطقه ای، از اهمیت ویژه ای در فهم نبردهای نامتقارن امروزی و مناقشات محلی خلیج فارس برخوردارست نظریه کانتوری و اشپیگل واقعاً به این حقیقت اشراف ندارد که سیاست باید مبتنی بر تمامیت ارضی باشد و دانش اجتماعی-فرهنگی منطقه ای و همینطور جغرافیای منطقه ای، از اهمیت ویژه ای در فهم نبردهای نامتقارن امروزی و مناقشات محلی خلیج فارس برخوردارست.
تاریخ و انتخاب های سیاسی که در گذشته، کشورهای ثالث بخصوص آمریکا در این منطقه داشته اند؛ به ما نشان داد که در هرگونه کوشش برای صلح، وضعیت جغرافیایی، شاخصه های فرهنگی و شبکه های اجتماعی اهمیتی اساسی دارند و باید پیش از هر اقدامی، هنجارهای فرهنگی-محلی و چشم اندازهای هر وضعیتی را به دقت بررسی کرد. مثال خوبی از این مساله جنگ ۲۰۰۳ عراق است که طی آن نیروهای آمریکایی در اقداماتی دخیل شدند که در تضاد با روانشناسی مردم محلی بود یا پس از ترور سردار سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰، نیازهای مردمی و قدرت گروه های بزرگ و متحدی را که طی قطعنامه ای پارلمانی، خواستار خروج نیروهای آمریکایی از عراق شدند و الان هم خواستار برقراری رابطه نزدیک با ایران هستند را نادیده گرفتند. کشورهای ثالث و خیلی از اندیشمندان غربی در مساله خلیج فارس دخیل هستند و برای فهم آن تلاش می کنند و در عین حال، به خاورمیانه به دور از درک مفاهیم ویژه ای که به جمعیت، فرهنگ و گذشته تاریخی آن بازمی گردد، نگاه می کنند.
تاریخ اوراسیا و بخصوص درگیری های پارسیان و یونانیان، سرآغاز همه فلسفه هایی است که امروزه در آکادمی های نظامی و سمینارهای بهترین دانشگاه های آمریکا تدریس می شوند. چگونه ممکنست این منطقه که زادگاه پیدایش تمدن ها است را بدون در نظر گرفتن هویت ملت های ساکن در آن ارزیابی کرد؟ «هویت» برچسبی است که به این منطقه اطلاق شده و نقشی محوری در فهم سیاست خارجی کشورهای خلیج فارس و همچنین، برنامه ریزی مناسب در زمینه سیاست های ملی و بین المللی دارد و در مورد خلیج فارس، مشکل هویت ها امیدی برای صلح باقی نمی گذارد چونکه خصومت های تاریخی-فرهنگی وایدئولوژیکی بین ایران و هویت های غیرقابل انعطافی وجود دارد که تولیدکننده هیچ فرهنگی نیستند و بعنوان دولت های عرب، چشم انداز واقعی برای مردمانشان ندارند. به این ترتیب، اعراب نه تنها از جانب ایران بلکه از جانب گلوبالیسم تحت فشار هستند چونکه این گوشه از جهان از منابع عظیمی برخوردارست و بازارهای جهانی به نفت، بورس و کنترل سرمایه وابسته اند. اعراب باید خویش را با نیازهای بازار وفق دهند و نه لزوماً نیازهای آن مردمی که خواهان عدم اتکا به ماتریالیسم (مادیگرایی) هستند و برنامه صلحی برای خلیج فارس دارند.
*به عقیده شما، چه راهی برای رسیدن به شکلی نظم امنیت منطقه ای در خلیج فارس، باید در پیش گرفت که در آن همه کشورها احساس امنیت کنند؟
امنیت منطقه ای تنها از ۳ طریق ممکن است: ایجاد پیوندهای تجاری مشترک یا یک جانبه مانند تقویت رفت و آمد میان مردم کشورها، تبادل دانشجویان و نیروی کار ماهر و همینطور پروژه های مشترک؛ عدم حذف هویت هر یک از کشورهای منطقه و در نهایت، مشخص کردن مرزها و تعریفی که از مالکیت منابع آبی و زمینی داریم.
از آنجا که پارسیان و یونانیان اغلب مکان های منطقه را نامگذاری کرده اند و هر منطقه، برای اهدافی تاریخی، منافع راهبردی ویژه ای را تأمین می کند؛ راهبرد ایران هیچگاه مفهوم شناسی و نامگذاری اماکن و اینکه تا چه اندازه بعنوان بخشی از روندی وسیع تر از پروپاگاندای نقشه برداری و جامعه شناسی مرزی مورد استفاده قرار خواهد گرفت؛ نبوده است.
ایران هیچگاه درباره مرزهایش مردد نبوده حال آنکه درک عظیمی از این مساله دارد که در بازتعریف نظم حاکم بر نقشه سیاسی منطقه، چگونه سیستمی پیچیده از دولت ها به صورت دائم در نوسان تثبیت موقعیت و تغییر آن هستند.
*انرژی و مسیر ترانزیت از اصلی ترین علل اهمیت خلیج فارس است. آیا فکر می کنید که کشف ذخایر عظیم انرژی در مدیترانه شرقی، به منزله آخر اهمیت انرژی در خلیج فارس است؟
ذخایر انرژی مدیترانه به سادگی قابل استفاده نیستند؛ برای مثال ذخایر گازی کشف شده در قبرس، تا به بازارهای اروپا منتقل شود؛ بسیار گران تمام می شود و به لحاظ زیست محیطی مقرون به صرفه نیستند. علاوه بر این، مسائل سیاسی فی درخلال قبرس و ترکیه، یونان و ترکیه، همینطور اسرائیل با سوریه و لبنان، عدم اعتماد مصر به شرق مدیترانه و برخی دیگر از پروژه های انرژی، دورنمای امید به اینکه چنین طرح هایی به سرانجام برسد را بهبود نمی بخشد.
در قبرس و یونان، تحلیل های بلندمدتی درباره مدیترانه شرقی وجود دارد و محافل آکادمیک اعتقاد دارند که این پروژه می تواند برای دنیای یونانی زبان ها بی نیازی به ارمغان آورده و موقعیت ژئواستراتژیک یونان را تقویت خواهدنمود. علاوه بر این، اسرائیل خویش را نیازمند هوا و دریا می بیند تا به مدد آن نیروهای مورد استفاده در پروژه های مدیترانه شرقی را پرورش دهد که مقرر است منابع استخراج شده را از شامات به سایر نقاط جهان منتقل کنند و در عین حال، به دنبال نزدیک شدن به یونان و قبرس است تا با آنها به اتحاد نظامی و تجاری برسد.
مشکل بتوان از منابع دریای مدیترانه در آینده نزدیک بهره برد و نقشه ژئوپلیتیکی هم روز به روز تغییر می کند به عقیده من، مشکل بتوان از منابع دریای مدیترانه در آینده نزدیک استفاده نمود. نقشه ژئوپلیتیکی هم روز به روز تغییر می کند. ایران هم بواسطه همکاری با سوریه و لبنان، در دریای مدیترانه فعالیت دارد. روسیه هم در این منطقه حضور دارد. اتحادیه اروپا ضعیف است و آمریکا هم واقعاً آگاهی از محیط راهبردی و تاریخی مدیترانه شرقی ندارد.
*این مبحث هم قابل بررسی است که مدیترانه شرقی به ایجاد بلوک جدیدی در لیبی منجر گردیده است. از یک سو، رژیم صهیونیستی، مصر، عربستان سعودی، امارات و روسیه از خلیفه حفتر حمایت می کنند و از طرف دیگر، ترکیه و دولت وفاق ملی لیبی با یکدیگر متحد هستند. آیا این بلوک روابط کشورهای هم مرز با خلیج فارس را تحت تاثیر قرار می دهد؟
اینکه چه کشوری از حفتر حمایت می کند؛ معلوم نیست. آنچه درباره آن اطمینان داریم و باید حس ناامنی ما را کم کند این است که الجزایر واکنشی نظامی نشان نمی دهد. الجزایر «سرزمین مادری» اعراب است. کشوری است که کمک زیادی به فلسطینی ها می کند و امروزه به این باور رسیده ایم که هرکه در لیبی به قدرت برسد، راه معمر قذافی را در پیش خواهد گرفت. قذافی کشور را بر اساس مرزبندی های قبیله ای و توسعه زیرساخت ها اداره کرد و این روند مسلماً ادامه خواهد یافت. روابط ایران و عربستان سعودی، جنگ سوریه، مبحث فلسطین، درگیری های اسرائیل با لبنان، بهار عربی، تهاجم عربستان به یمن، جنگ عراق، مشاجره هسته ای ایران و آمریکا، سقوط قذافی و مخالفت السیسی با این مساله که بعنوان پدر اعراب شمال آفریقا، جای قذافی را بگیرد؛ آتشی به جان منطقه می اندازد که هم اکنون قابل کنترل است حال آنکه به بحران ها و میادین جنگی منطقه هم تنوع می بخشد. تنها کشوری که می تواند مانع ترکیه شده و جاه طلبی های آن در منطقه منا (MENA) را سرکوب کند؛ مصر است و مادامیکه السیسی رهبری اعراب شمال آفریقا را به عهده نگیرد، مصر هم درگیر مسائل داخلی خواهد بود.
برخی کشورهای عربی در انتخاب سیاست خارجی خود استقلال عمل ندارند و نمی توانند منافعشان را بدون اینکه تابع خواسته های آمریکا باشند؛ تأمین کنند برخی کشورهای خلیج فارس نظیر عربستان سعودی و امارات می توانند به لحاظ مالی در بعضی لابی ها نفوذ کنند یا رویدادها را به تعویق بیندازند. اما باید بدانیم که کشورهای عربی در انتخاب سیاست خارجی خود استقلال عمل ندارند و نمی توانند منافعشان را بدون اینکه تابع خواسته های آمریکا باشند؛ تأمین کنند. بنابراین، عربستان سعودی و امارات به مخالفت های خود ادامه می دهند اما نمی توانند بر سیاست های خلیج فارس اثرگذار باشند.
*یونان هم اخیراً با جدیت منافعی را در تحولات لیبی دنبال می کند وبه نظر می آید که به حمایت نظامی از خلیفه حفتر بپردازد. علل عزم یونان برای ورود جدی به تحولات لیبی چیست؟
اخیراٌ ترکیه و دولت فائز السراج به مرکزیت طرابلس، به تفاهم نامه و نقشه دریایی جدیدی برای ایجاد شکاف در حریم دریایی یونان و منزوی کردن آن دست یافته اند- توافقی که از منظر رقبا در تضاد کامل با کنوانسیون حقوق دریاهای سازمان ملل است و از مقررات بین المللی سوء استفاده می نماید. طبق این تفاهم نامه، خیلی از جزایر یونان در محدوده موسوم به «حریم دریایی ترکیه» جای می گیرند یا از محیط دریایی یونان جدا می افتند. وزیر خارجه یونان در دیداری که در ۲۷ ژانویه ۲۰۲۰ با حفتر داشت؛ به این توافق که میان ترکیه و دولت وفاق ملی لیبی حاصل شده و مرزهای دو کشور را در محدوده مدیترانه مشخص می کند؛ اشاره کرد- توافقی که به ترکیه و دولت وفاق اجازه می دهد به رغم مخالفت های یونان، مصر و قبرس، به منطقه اقتصادی مدیترانه دسترسی پیدا کنند.
یونان نمی تواند چندان ترکیه را در لیبی به چالش بکشد که این بیشتر ناشی از کمبود بینش راهبردی است حال آنکه نمی تواند بطور جدی وارد تقابل نظامی با ترکیه شود بنابراین، یونان به این علل با پشتیبانی از حفتر، وارد مناقشه لیبی شد: الف) توسعه طلبی ترکیه تهدیدی برای یونان و قبرس است چونکه ترکیه از وضع موجود و قوانین بین الملل سوء استفاده می نماید که این برخلاف توافقات است که در اوایل دهه ۱۹۲۰ برای حل مناقشات مرزی یونان-ترکیه به امضا رسید. ب) یونان اصلی ترین دروازه ورود پناهجویان و مهاجران به اتحادیه اروپا است و ظرفیت آنرا ندارد که در صورت بروز جنگ در لیبی، پناهجویان بیشتری را بپذیرد. ترکیه این پناهجویان را روانه سرت یا دیگر جزایر یونان خواهدنمود. ج) ذخایر نفت و گاز سرت که درخلال یونان و لیبی واقع شده از ارزش شایان توجهی برخوردارست و البته که یونان نمی پذیرد ترکیه از لیبی استفاده نماید و (مالکیت) این منابع را در سایه تردید فرو ببرد. د) ترکیه از راه دریای اژه و منطقه بالکان و هم اکنون از راه لیبی، یونان را احاطه کرده است و از اسلام هراسی اروپا که نمی تواند میان جاه طلبی های ژئوپلیتیکی ترکیه و اسلام تفکیک قائل شود؛ استفاده می نماید. ه) یونان نگرانی زیادی از بابت نیروهای ترکیه ای دارد که از سال ۱۹۷۴ به این سو بخش شمالی قبرس را اشغال کرده اند و در آینده نیازمند مواجهه با توسعه ریخت شناسی جمعیتی است که قدرت یونان و قبرس را تغییر می دهد.
اما در واقع، یونان نمی تواند چندان ترکیه را در لیبی به چالش بکشد که این بیشتر ناشی از کمبود بینش راهبردی است حال آنکه نمی تواند بطور جدی وارد تقابل نظامی با ترکیه شود.